مصباح

السلام علی حسین و علی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین

مصباح

السلام علی حسین و علی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین

مصباح

با سلام
امیدواریم در این وبلاگ بتوانیم به درستی معارف و حقایق اهل بیت_علیهم السلام_رابیان کنیم زیرا فکر میکنم برای زندگی نیاز به الگویی هست که نه اشتباهی دراو راه داشته باشد و هم از درستی ان مطمئن باشیم .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه امینی» ثبت شده است

مقدمه

حمد وستایش مخصوص خداوند است که مالک حقیقی وسزاوار آنست ودرود برپیغمبر او وپیشوایان ازاولاد او وسرپرستان امت.

هذاکتابنا ینطق علیکم بالحق ،داستان بزرگ ومهم "واقعه غدیر"داستان دعوت خدایی است. داستان ولایت کبرى است. داستان آراستن و کامل ساختن دین و تمام نمودن نعمت و خشنودى پروردگار است.

اهمیت غدیر در تاریخ

در نظر هیچ خردمندى تردید پذیر نیست که شرف و برترى هر چیزى بسته به فایده و نتیجه آن چیز است. بنابراین قاعده : در میان موضوع هاى تاریخى نخستین امرى که میتواند متضمن مهمترین فواید و نتایج باشد موضوعى است که دین الهى بر آن پایه گذارى شده و کیش و آئینى بر اساس آن استوار گشته باشد. بهمین جهت است که پیشوایان تاریخ در ثبت مبادى و تعالیم ادیان فداکارى نموده و وقایع تابعه و شئون مربوطه به آن از قبیل - کیفیت پیدایش و نحوه دعوت و مبارزات و حکومات و سایر تشکیلات مترتبه به آن را که روزگاران دراز و قرنهاى متمادى بر آن گذشته همه را ثبت و قید نموده اند.

بدیهى است که، در چنین موارد چنانچه مورخ نسبت به امرى از امور مربوطه به این موضوع مسامحه و یا در ثبت و ضبط آن اهمال نماید، در رشته تاریخى و طومار تالیفش فاصله و شکافى تولید شود که هیچ امرى آنرا پر نمی کند، و تاریخى که آغاز و مبدا آن در اثر چنین غفلت و اهمالى مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود که خواننده چنین تاریخى نسبت به سرانجام و پایان آن نیز دوچار سرگردانى و جهل گردد.

 واقعه تاریخى " غدیرخم " از جمله همین قضایاى مهم و خود خطیرترین موضوع تاریخى در جهان اسلام است. زیرا؛این واقعه مهم با بسیارى از براهین قاطعه "مرتبط به آن" مبنى و اساس مذهب آنهایى است که از آثار خاندان پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله پیروى می نمایند که شامل ملیونها از نفوس مسلمانان است، در این گروه عظیم مظاهر دانش و بزرگى نمایان و از میان آنها دانشمندان بنام حکما، فلاسفه،مردان بزرگ، نوابغ در علوم و فنون متنوع، سلاطین، سیاستمداران، فرماندهان، ادبا و فضلا برخاسته اند و کتب و مولفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابراین اگر مورخ خود از این گروه باشد، بر او فرض و واجب است که اخبار و مطالب مهم مربوط به بدو دعوت نبوى صلى الله علیه و آله را بوسیله ثبت و ضبط در تاریخ خود بطور تفصیل در دسترس استفاده هم کیشان خود قرار دهد و اگر مورخ از غیر این گروه "یعنى غیر از گروه پیروان آثار خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله" باشد، باز همین ضمن بررسى در تاریخ جمعیت بزرگى مانند این گروه ناچار است که نسبت بچنین واقعه مهمى "اگرچه با سادگى و بساطت هم شده" ذکرى بنماید.

با آن جهد و مشقتى که پیغمبر صلى الله علیه و آله در کیفیت "زمانى و مکانى" ابلاغ این امر در روز غدیر خم بر خود هموار فرمود وقوع این قضیه طورى است که حتى دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هایى که بر افراد آگاه و بینا پوشیده نیست در مفاد آن تشکیل اختلاف داده اند.

اکنون نام جمله از محدثین بزرگ. آنها که "واقعه غدیرخم را روایت کرده اند

1.  پیشواى مذهب شافعى - ابو عبد الله محمد بن ادریس شافعى "وفات 204" - طبق مذکور در " النهایه " ابن اثیر

2.پیشواى مذهب حنبلى - احمد بن حنبل "متوفى 241" در "مسند" و "مناقب"

3.ابن ماجه "متوفى 273" در "سنن"

4.ترمذى "متوفى 279" در "صحیح" خود

5.نسائى "متوفى 303" در "خصایص"

6. ابویعلى موصلى "متوفى 307" در "مسند" خود

7.بغوى "متوفى 317" در "مصابیح السنه"

8.دولابى "متوفى 320" در "الکنى و الاسماء"

9.طحاوى "متوفى 321" در "مشکل الاثار"

10.حاکم "متوفى 405" در "مستدرک"

11.ابن المغازلى شافعى "متوفى 483" در "مناقب"

12. ابن منده اصفهانى "متوفى 512" در تالیف خود بطرق متعدده

13.خطیب خوارزمى "متوفى 568" در "مناقب" و در "مقتل ابى عبد الله الحسین علیه السلام"

14.گنجى "متوفى 658" در "کفایت الطالب"

15.محب الدین طبرى "متوفى 694" در "الریاض النضره" و "ذخایر العقبى"

16.حموینى "متوفى 722" در "فراید السمطین"

17.ذهبى "متوفى 748" در "تلخیص"

18.هیثمى "متوفى 807" در "مجمع الزواید"

19.جزرى "متوفى 830" در "اسنى المطالب"

20.ابو العباس قسطلانى "متوفى 923" در "المواهب اللدنیه"

21.متقى هندى "متوفى 975" در "کنز العمال"

22.هروى قارى "متوفى 1014" در "المرقاه فى شرح المشکات"

23.تاج الدین مناوى متوفى 1031" در "کنوز الحقایق فى حدیث خیر الخلایق" و "فیض القدیر"

24.شیخانى قادرى - در "الصراط السوى فى مناقب آل النبى صلى الله علیه و آله"

25.باکثیر مکى "متوفى 1047" در "وسیله المال فى مناقب الال"

26.ابو عبد الله زرقانى مالکى "متوفى 1122" در "شرح المواهب"

27.ابن حمزه دمشقى حنفى در "البیان و التعریف"

 

 

 

واقعه غدیر خم

رسول خدا صلى الله علیه و آله در دهمین سال هجرت، زیارت خانه خدا "کعبه" را با اجتماع مسلمین آهنگ فرمود و در میان قبایل مختلف و طوائف اطراف بر حسب امر آن حضرت اعلان شد و در نتیجه گروه عظیمى به مدینه آمدند تا در انجام این تکلیف الهى "اداى مناسک حج بیت الله" از آن حضرت پیروى و تعلیمات آن حضرت را فرا گیرند. این تنها حجى بود که پیغمبر صلى الله علیه و آله بعد از مهاجرت به مدینه انجام داد، نه پیش از آن و نه بعد از آن دیگر این عمل از طرف آن حضرت وقوع نیافته و این حج را به اسامى متعدد در تاریخ ثبت نموده اند، از قبیل : حجه الوداع - حجه الاسلام - حجه البلاغ - حجه الکمال - حجه التمام. در این موقع رسول خدا صلى الله علیه و آله غسل و تدهین فرمود و فقط با دو جامه ساده "احرام" که یکى را بکمر بست و آن دیگر را بدوش افکند روز شنبه بیست چهارم یا بیست پنجم ذیقعده الحرام بقصد حج پیاده از مدینه خارج شد و با همه اهل البیت خود و به اتفاق تمام مهاجرین و انصار و قبایل عرب و گروه عظیمى از خلق حرکت فرمود. اتفاقا در این هنگام بیمارى آبله - یا حصبه - در میان مردم شیوع یافته بود و همین عارضه موجب گردید که بسیارى از مردم از عزیمت و شرکت در این سفر باز ماندند مع الوصف گروه بیشمارى با آنحضرت حرکت نمودند که تعداد آنها به یکصد و چهارده هزار و یکصد و بیست تا یکصد و بیست و چهار هزار و بیشتر ثبت شده است. البته از اهالى مکه و آنها که باتفاق امیرالمومنین على علیه السلام و ابو موسى از یمن آمدند بر این تعداد اضافه میشوند - بامداد یکشنبه موکب نبوى صلى الله علیه و آله در " یلملم " بود و شبانگاه به " شرف السیاله " رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را خواندند و صبح آن شب را در "عرق الظبیه" اداى فریضه فرمودند سپس در "روحاء" فرود آمدند و پس از کوچ از آنجا نماز عصر را در "منصرف" ادا فرمودند و نماز مغرب و عشا را در "متعشى" خواندند و در همانجا صرف غذا کردند و نماز صبح روز بعد را در "اثابه" خواندند و بامداد سه شنبه را در "عرج" درک کردند و در نقطه اى که بنام "لحى جمل" معروف است که در شیب و فرازهاى "جحفه" است آنحضرت حجامت کرد سپس در "سقیاء" فرود آمدند "روز چهارشنبه" و پس از حرکت از آنجا نماز صبح را در "ابواء" خواندند و از آنجا حرکت کردند و روز جمعه به "جحفه" رسیدند و از آنجا به "قدید" رفته و شنبه را در آنجا درک فرمودند و روز یکشنبه در "عسفان" و پس از طى راه از آنجا و رسیدن به "غمیم". پیادگان در مقابل پیغمبر صف بستند و به رسول خدا صلى الله علیه و آله از خستگى شکوه نمودند. پیغمبر صلى الله علیه و آله به آنها دستور قدم دو دادند و با اجراء این دستور احساس راحتى نمودند. روز دوشنبه در "مر الظهران" بسر بردند و هنگام غروب آفتاب به "سرف" و پیش از اداى نماز مغرب بحوالى مکه رسیدند و در ثنیتین "دو کوه مشرف بمکه" فرود آمدند و شب را در آنجا بسر برده و روز سه شنبه داخل مکه شدند. پس از آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله مناسک حج را انجام دادند و با جمعیتى که به همراه آن حضرت بودند آهنگ بازگشت به مدینه فرمودند چون به غدیرخم "که در نزدیک جحفه است" رسیدند،جبرئیل امین فرود آمد و از خداى تعالى این آیه را آورد :

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... باید دانست که جحفه منزلگاهى است که راه هاى متعدد "راه اهل مدینه و مصر و عراق" از آنجا منشعب و جدا میشود.. و ورود پیغمبر صلى الله علیه و آله و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذیحجه تحقق یافت امین وحى الهى آیه فوق الذکر را آورد و از طرف خداوند آن حضرت را امر کرد که على علیه السلام را به ولایت و امامت معرفى و منصوب فرماید و آنچه درباره پیروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده به همگان ابلاغ فرماید. در این هنگام آنها که از آن مکان گذشته بودند به امر پیغمبر بازگشتند و آنها هم که در دنبال قافله بودند رسیدند و در همان جا متوقف شدند. در این سرزمین درختان کهن و انبوه و سایه گستر وجود داشت که پیغمبر صلى الله علیه و آله قدغن فرمود کسى زیر درختان پنجگانه که بهم پیوسته بودند فرود نیاید و خار و خاشاک آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدت یافت بطوریکه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زیر پا افکندند و براى آسایش پیغمبر صلى الله علیه و آله چادرى تهیه و روى درخت افکندند تا سایه کاملى براى پیغمبر صلى الله علیه و آله فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آن حضرت در زیر آن درختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغ از نماز در میان گروه حاضرین بر محل مرتفعى که از جهاز شتران ترتیب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت و چنین فرمود :

حمد و ستایش مخصوص ذات خدا است.یارى از او میخواهیم و به او ایمان داریم و توکل ما به او است و از بدیهاى خود و اعمال ناروا به او پناه میبریم. گمراهان را جز او راهنمایى نیست و آن کس را که او راهنمایى فرموده گمراه کننده نخواهد بود. و گواهى میدهم که معبودى "در خور پرستش" جز او نیست. و اینکه محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده او است. پس از ستایش خداوند و گواهى به یگانگى او اى گروه مردم همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده که دوران عمرم سپرى گشته و قریبا دعوت خداوند را اجابت و به سراى باقى خواهم شتافت. من و شماها هر کدام بر حسب آنچه به عهده داریم مسئولیم. اینک اندیشه و گفتار شما چیست ؟ مردم گفتند : ما گواهى میدهیم که تو ابلاغ فرمودى و از پند ما و کوشش در راه وظیفه دریغ نفرمودى. خداى به تو پاداش نیکو عطا فرماید. فرمود : ایا نه اینست که شماها بیگانگى خداوند و اینکه محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده او است گواهى میدهیدو به اینکه بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت تردید ناپذیر است و اینکه مردگان را خدا بر مى انگیزد و اینها همه راست و مورد اعتماد شما است ؟ همگان گفتند آرى، به این حقایق گواهى میدهیم. پیغمبر صلى الله علیه و آله گفت : خداوندا گواه باش، و با تاکید و مبالغه در توجه و شنوایى همگى و اقرار مجدد آنان به اینکه سخنان آن حضرت را شنیده و توجه دارند فرمود : همانا من در انتقال به سراى دیگر و رسیدن به کنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت. و شما در کنار حوض بر من وارد میشوید. پهناى حوض من بمانند مسافت بین صنعا و بصرى است و در آن بشماره ستارگان ،قدحها و جامهاى سیمین هست.

بیندیشید و مواظب باشید که پس از درگذشتن من با دو چیز گرانبها و ارجمند که در میان شما میگذارم چگونه رفتار نمائید ؟ در این موقع یکى در میان مردم بانگ برآورد که یا رسول الله آن دو چیز گرانبها و ارجمند چیست ؟ فرمود آنکه بزرگتر است کتاب خدا است که یکطرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است "کنایه از اینکه کتاب خدا وسیله ارتباط با خداوند است" بنابراین آن را محکم بگیرید و از دست ندهید تا گمراه نشوید. و آن دیگر که کوچکتر است عترت من "اهل بیت من" میباشد و همانا خداى مهربان و دانا مرا آگاه فرمود که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض بر من وارد شوند و من این امر را "عدم جدائى کتاب و عترت را" از پروردگار خود درخواست نموده ام. بنابراین بر آن دو پیشى نگیرید و از پیروى آن دو باز نایستید و کوتاهى نکنید که هلاک خواهید شد. سپس دست على علیه السلام را گرفت و او را بلند نمود تا بحدى که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و مردم او را دیدند و شناختند. و فرمود : اى مردم کیست که بر اهل ایمان از خود آنها "سزاوارتر" میباشد؟ گفتند : خداى و رسولش داناترند. فرمود همانا خدا مولاى من است و من مولاى مومنین هستم و اولى و سزاوارترم به آنها از خودشان. پس هر کس که من مولاى اویم على علیه السلام مولاى او خواهد بود و این سخن را سه بار و بنا بگفته احمد بن حنبل پیشواى حنبلى ها چهار بار تکرار فرمود. سپس دست به دعا گشود و گفت : بار خدایا! دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یارى فرما یاران او را و خوار گردان خوار کنندگان او را، و او را معیار و میزان و محور حق و راستى قرار ده. آنگاه فرمود. باید آنان که حاضرند این امر را بغائبین برسانند و ابلاغ نمایند. هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که امین وحى الهى رسید و این آیه را آورد : "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا " در این موقع پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود الله اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السلام بعد از من، سپس آن گروه شروع کردند به تهنیت امیرالمومنین علیه اسلام و از جمله آنان "پیش از دیگران" شیخین - "ابوبکر و عمر" بودند که گفتند : به به براى تو اى پسر ابى طالب که صبح و شام را درک نمودى در حالیکه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مومنى گشتى.

و ابن عباس گفت : بخدا سوگند که این امر "ولایت على علیه السلام" بر همه واجب گشت. سپس حسان ابن ثابت گفت : یا رسول الله اجازه فرما تا درباره على علیه السلام اشعارى بسرایم. پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود بگو با میمنت و برکت الهى. در این هنگام حسان برخاست و چنین گفت : اى گروه بزرگان قریش. در محضر پیغمبر اسلام درباره ولایت که مسلم گشت، گفتار و اشعار خود را بیان میکنم و گفت : {ینادیهم، یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا} این اجمالى از واقعه غدیرخم بود.

منبع: کتاب الغدیر علامه امینی جلد 1

 

...
۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر