«گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علتها و انگیزههاى مختلفى دارد که هر یک از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روایات ، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاکدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است .
گریه ، از حالات و انفعالات انسانى است که با مقدمهاى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مىرسد، و گاه ممکن است انگیزهاش هیجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى که از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنین گاهى هم گریه کردن حاکى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى که گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلکه آنچه که مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزههاى گریه مىباشد . چنانکه گفتهاند: «تو آنى که در بند آنى».
در اینجا براى اینکه بدانیم گریه بر سیدالشهدا (ع) چگونه گریهاى است و چه تأثیرات و برکاتى مىتواند داشته باشد، بهتر آن است که اشارهاى به انواع گریه کنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد.
1- گریه طفولیت : زندگانى انسان با گریه شروع مى شود که همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان ، زبان طفل است .
2- گریه شوق: مانند گریه مادرى که از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مىشود . و این گریهاى است که از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مىدهد.
3- گریه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصیل انسانى است که با گریه انس دیرینه دارد . مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشک محبت ریخت.
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کى در غم تو ناله شبگیر کنم
4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفکر در عظمت آفرینش و کبریایى خداوند ، و همچنین اهمیت تکالیف و مسئولیتهاى انسانى باعث مىگردد که نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است که از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مىآید که «خشیت » نامیده مى شود.
5- گریه ندامت: از عوامل اندوه زدایى که منجر به گریه مىگردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همین حسابرسى باعث مىشود که انسان به گذشته خود فکر کند و با حسابرسى ، جبران کوتاهى و خطاها را بکند و اشک حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست.
اشک میغلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى
اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم
روز و شب از دیدگان اشک پشیمانى فشانم
تا بشویم شاید از اشک پشیمانى گناهم
6- گریه پیوند با هدف : گاهى قطرههاى اشک انسان، پیام آور هدفهاست . گریه بر شهید از این نوع گریه است . گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مىکند و گریستن بر سیدالشهدا (ع) خوى حسینى را در انسان احیا مىکند ، و خوى حسینى چنان است که نه ستم مىکند و نه ستم مىپذیرد. آن کسى که با شنیدن حادثه کربلا قطره اشکى از درون دل بیرون مىفرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا (ع) را بیان مىکند.
7- گریه ذلت و شکست : گریه افراد ضعیف و ناتوانى که از رسیدن به اهداف خود ماندهاند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمىبینند.
با ذکر این مطلب، حال باید بررسى کرد که گریه بر حسین (ع) از چه نوع گریه است . هر کس با اندک توجهى خواهد دانست که گریه بر حسین (ع) گریه محبت است ، آن محبتى که در دلهاى عاشقانش به ثبت رسیده است . گریه بر او ، گریه شوق است ، زیرا قسمت زیادى از حماسههاى کربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت، فداکارى ، شجاعت و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر ، از دیدگان شنونده سرازیر مىگردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى (ره) گریه سیاسى است که فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم ، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مىدهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مىکنیم ».
هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا
ولى ز تعزیه هر روز، روز عاشور است
هیهات که گریه بر حسین (ع) گریه ذلت و شکست باشد، بلکه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، که گویا است ، گریه سرد کننده نیست ، که حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، که گریه شجاعان است ، گریه یأس و ناامیدى نیست که گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین (ع) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى کند و شاید به همین جهت باشد که در فضیلت گریه بر سیدالشهدا (ع) روایات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روایتى است که امام صادق (ع) فرمود: «گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مکروه است، مگر گریه بر حسین بن على (ع) که اجر و ثواب نیز دارد» . 85
گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(ع) داراى آثار و برکات مهمى است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- حفظ رمز نهضت حسینى
از ارزندهترین آثار و برکات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (ع) حفظ رمز نهضت حسینى است .
براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (ع) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است که عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود که سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلمهاى حکومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت که امر به معروف و نهى از منکر است به اطلاع مردم برسد؟
آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است که به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مىکند و جاهلان و بىخبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مىسازد و نیز در این مجالس است که مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مکتب حسین بن على (ع) مىآموزند.
گریه بر سید الشهدا (ع) و تشکیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مکتب را حفظ مىکند، بلکه باعث مىگردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.
کدام اجتماعى است که در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ کدام حادثهاى است مانند حادثه جانسوز کربلا که از دوره وقوع تاکنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت که در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (ع) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .
تشکیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مکتب را حفظ کرده و مىکند بلکه به علاوه سبب آن گردید که شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.
«موریس دوکبرى» مىنویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مىدانستند و درک مىکردند که عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مىدانند که پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول کنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است.
قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مىدهد که چه نکات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود که حسین (ع) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم...» 86.
2- ازدیاد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت
سوزى که از دل سوخته عاشقان سیدالشهدا (ع) به چشم سرایت کرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مىرساند و این عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدیاد محبت دارد.
گریه بر حضرت سیدالشهدا (ع) از مواردى است که هیچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و این گریه و بیقرارى ، علاوه بر ازدیاد محبت و مهر و مودت، موجب کثرت تنفر و بىزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران این خانواده از دشمنان ایشان مىگردد.
بارى، گریه با آگاهى و معرفت بر امام حسین (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و این تبرى از آثار برجسته گریه بر امام حسین (ع) است زیرا مردم به ویژه افرادى که داراى شخصیت هستند از گریه کردن در برابر حوادث تا سر حد امکان امتناع مىورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گریه کردن مخصوصاً در برابر چشم دیگران نیستند، این گریه و عزادارى ابراز کمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پایمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تکیه زدن بر مسند حکومت آنان مىباشد.
3- آشنایى با حقیقت دین و نشر آن
یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى سیدالشهدا (ع) این است که مردم در سایه مراسم عزادارى به حقیقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گستردهاى که همراه با این مراسم انجام مىگیرد، آگاهى توده مردم بیشتر شده و ارتباطشان با دین حنیف محکمتر و قویتر مىگردد . چه اینکه قرآن و عترت دو وزنه نفیسى هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمىشوند و این آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اکرم (ص) به خصوص امام حسین (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد.
4- آمرزش گناهان
ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد» 87
و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مىریزد» 89.
5- سکونت در بهشت
امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (ع) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفههاى بهشت مسکن مىدهد» . 90
و نیز امام صادق (ع) فرمود: «هر کس درباره حسین (ع) شعرى بخواند و گریه نماید و یک نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مىشود . کسى که حسین (ع) نزد او ذکر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91
و نیز فرمود: «هر کس که در عزاى حسین (ع) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنکه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مىشود» 92. 6- شفا یافتن
یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى حضرت سید الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به طورى که بارها دیدهایم و شنیدهایم که بعضى از عزاداران و گریه کنندگان بر حسین (ع) شفا گرفتهاند.
نقل است که مرجع بزرگ شیعه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند که بدون عینک خطوط ریز را هم مىخواندند و مىفرمودند: این نعمت را مرهون وجود مبارک حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) هستم : و قضیه را چنین نقل مىفرمودند:
در یکى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجیبى مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشکان فایدهاى نکرد و درد چشم هر روز بیشتر و ناراحتى من افزونتر مىگردید، تااینکه ایام محرم شد. در ایام محرم آیة الله فقید ، دهه اول را روضه داشتند و دستههاى مختلف هم در این عزادارى شرکت مىکردند . یکى از دستههایى که روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هیئت گِلگیرها» است که نوعاً سادات و اهل علم و محترمین هستند، در حالى که هر یک حوله سفیدى به کمر بستهاند، سر و سینه خود را گل آلود کرده و بطور بسیار رقت بار و مهیج و در عین حال با سوز و گداز فراوان و ذکرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى کنند . آقا فرمودند:
«هنگامى که این دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود این هیئت هیجان عجیبى به خود گرفته بود من هم در گوشهاى نشسته و آهسته آهسته اشک مىریختم و در این بین هم مقدارى گل از روى پاى یکى از همین افراد گلگیر برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم کشیدم، و به برکت همین توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اینکه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بینایى کامل برخوردارم، و به برکت حضرت امام حسین (ع) احتیاج به عینک هم ندارم». با اینکه همه قواى جسمانى ایشان تحلیل رفته بود با این وجود تا آخرین ساعات زندگانى از بینایى کامل برخوردار بودند.
7- گریه کننده بر حسین، در قیامت گریان نیست
رسول اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى که براى مصائب حسین (ع) گریه کرده باشد، چنین کسى در قیامت خندان و شادان به نعمتهاى بهشتى است». 93
آن روز دیدهها همه گریان شود ز هول
جز چشم گریه کرده بسوگ و عزاى او
8- امان از سکرات موت و آتش دوزخ
مسمع گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آیا متذکر مى شوى با حسین چه کردند؟ عرض کردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مىکنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مىکنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مىشود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند . آگاه باش که تو از آن اشخاصى هستى که از اهل جزع براى ما شمرده مىشوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مىگردند. آگاه باش که بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مىبینى ، در حالى که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسى که بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه کند، رحمت خدا شامل او مىشود قبل از اینکه اشکى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى که اشک چشمش بر صورت جارى شود اگر قطرهاى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش کند، و هیچ چشمى نیست که گریه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مىگردد» . 94
با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى که آتش جهنم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست .
سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مىکرد، از آن جمله مىگفت : عدهاى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى برکت مالشان با آن حضرت شرکت مىکنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مىکنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مىدهند، و بعضى آن مبلغى که راجع به آن حضرت است را به شیعیان مىدهند تا در مراکز عزادارى صرف نمایند.
یکى از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت مىکرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعهاى از سینهاش که آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود.
بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 95.
9- تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى
امام صادق (ع) فرمود: «کسى نیست که براى حسین (ع) شعرى بسراید و گریه کند یا بگریاند مگر اینکه خداوند بهشت را بر او واجب کرده و گناهانش را مىآمرزد» .
السلام علی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
شور حاج عبدالرضا هلالی در شب دوم محرم الحرام سال1437 قمری
آیه مباهله
(فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمنبتهل فنجعل لعنه الله على الکاذبین)(آل عمران: 61).
«هرکس با تو پس از آن که آگاه شدى، به مجادله برخیزد، بگوبیایید تا بخوانیم فرزندان خود و فرزندان شما را، زنان خود وزنان شما را، و جانهاى خود و جانهاى شما را و لعنتخدا بر گروهدروغگو بفرستیم» .
مفسران مىنویسند: پیامبر اسلام(ص)به موازات مکاتبه با سراندول جهان، و مراکز مذهبى نامهاى به اسقف نجران «ابوحارثه»نوشت و طى آن نامه ساکنان «نجران» را به آئین اسلام دعوت نموداینک مضمون نامه آن حضرت:
«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب(این نامهاى است)ازمحمد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران خداى ابراهیم و اسحاق ویعقوب و احمد را ستایش مىکنم و شماها را از پرستش بندگان بهپرستش خدا دعوت مىنمایم، شما را دعوت مىکنم که از ولایتبندگانخدا خارج شوید و در ولایتخداوند وارد آئید، و اگر دعوت مرانپذیرفتید(لااقل)باید به حکومت اسلامى مالیات(جزیه)بپردازید(کهدر برابر این مبلغ جزئى از جان و مال شما دفاع مىکند)و در غیراین صورت به شما اعلام خطر مىشود» .
و برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مىکند: پیامبر آیه مربوط به اهل کتاب را که در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوتشدهاند، نیز نوشت.
نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به«اسقف» دادند، وى نامه را با دقت هرچه تمامتر خوانده و براىتصمیم شورائى مرکب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشکیلداد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل و درایتو کاردانى معروفیت کامل داشت، وى در پاسخ اسقف چنین اظهارنمود، اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین منحق اظهار نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شورمىشدید، من مىتوانستم راهحلهائى در اختیار شما بگذارم.
ولى ناچارم مطلبى را تذکر دهم و آن این که: ما کرارا ازپیشوایان مذهبى خود شنیدهایم: روزى منصب نبوت از نسل «اسحاق»به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت. و هیچ بعید نیست که«محمد» که از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد.
شورى نظر داد که گروهى به عنوان «هیئتى از نجران» به مدینهبرود، تا از نزدیک با محمد(ص)تماس گرفته و دلائل نبوت او رابررسى کنند.
شصت تن از زبدهترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند و درراس آنان سه پیشواى مذهبى بود این سه تن عبارت بودند از:
1 - «ابوحارثه بن علقمه» که اسقف اعظم نجران که نمایندهرسمى کلیساهاى روم در حجاز بود.
2 - «عبدالمسیح» رئیس هیئت و به عقل و تدبیر و کاردانىمعروف بود.
3 - «ایهم» که فرد کهنسال و شخصیت محترم ملت نجران بهشمار مىرفت .
هیئت نجران، طرف عصر درحالى که لباسهاى تجملى ابریشمى بر تنو انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شدهبه پیامبر سلام کردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. احساس کردند که از آنانناراحتشده است، اما علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمانبن عفان و عبدالرحمان بن عوف که سابقه آشنائى با آنان داشتند،تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند که حلاین گره به دست على بن ابى طالب(ع)است، آنان به امیرمومنانمراجعه کردند على(ع)در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهاىخود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضورحضرت بیائید. در این صورت مورد احترام و تکریم قرار خواهیدگرفت» .
نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفیاب محضرپیامبر شده و سلام کردند، پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنانرا داد، و برخى از هدایائى را که براى وى آورده بودند، پذیرفت.
نمایندگان پیش از آن که وارد مذاکره شوند، اظهار کردند کهوقت نماز آنان رسیده است، پیامبر اجازه داد که نمازهاى خود رادر مسجد مدینه درحالى که رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند.
سیرهنویس معروف «برهان الدین حلبى» مىنویسد: پیامبر به آنان گفت من شما را به آئین توحید و پرستش خداى یگانه، و تسلیم در برابر اوامر او دعوت مىکنم، سپس آیاتى چنداز قرآن براى آنان خواند.
آنان در پاسخ گفتند: اگر مقصود از اسلام ایمان به خداى یگانهاست، ما قبلا به او ایمان آورده و به احکام وى عمل مىنمائیم.
پیامبر در پاسخ آنان گفت: اسلام علائمى دارد چگونه مىگوییدخداى یگانه را پرستش مىکنید درصورتى که شماها صلیب را مىپرستیدو از خوردن گوشتخوک پرهیز نمىکنید و مسیح را فرزند خدامىدانید.
نمایندگان نجران گفتند: آرى او فرزند خداست زیرا مادر اومریم، بدون نزدیکى با کسى، او را به دنیا آورد، ناچار باید اوفرزند خدا باشد در این موقع فرشته وحى بر پیامبر نازل شد و اینآیه را آورد:
(ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کنفیکون)(آل عمران: 59).
تولد عیسى از مادر بدون آن که کسى با او نزدیکى کند، نزد خداهمچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجودباش او هم فورا موجود شد(بنابراین ولادت مسیح بدون پدر دلیل برالوهیت او نیست).
مسیحیان نجران در مقابل منطق وحى ناگزیر شدند راه مجادله درپیش گیرند و پیشنهاد مباهله دادهاند، در آن موقع پیک الهى نازلشد پیامبر را نیز به مباهله مامور ساخت، طرفین به فیصله دادنمساله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد فردا همگى براىمباهله حاضر و آماده شوند.
وقت مباهله فرا رسید و قرار بود که مباهله در نقطه خارج ازشهر مدینه در دامنه صحرا انجام گیرد پیامبر از میان مسلمانان وبستگان زیاد فقط چهار نفر را براى مباهله برگزید و این چهار تنجز على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسى دیگر نبود.
سران هیئت نمایندگى نجران با یکدیگر گفتگو مىکردند و مىگفتنداگر محمد با شکوه مادى به میدان مباهله وارد شود، اعتمادى بهادعاى او نیست، و اگر به وضع ساده همراه عزیزانش گام در صحراىمباهله بگذارد، عمل او گواه بر اعتماد او به نبوت خویش است تاآنجا که عزیزان خود را به میدان مباهله آورده است، هنوز در اینگفتگو بودند که چهرههاى معصومى براى آنان آشکار گشت همگى باهمگفتند این مرد به دعوت خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرددروغگو یا شاک عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى قرار نمىدهد ولذا با دیدن این وضع وارد شور شدند و از مباهله منصرف گشتندقرار شد هر سال مبلغى به عنوان جزیه(مالیات سرانه)بپردازند ودر برابر آن حکومت اسلامى از مال و جان آنان دفاع کنند.
عائشه مىگوید: روز مباهله پیامبر اسلام چهارتن همراهان خود رازیر چادر مشکى رنگى، وارد کرد و این آیه را تلاوت نمود: (انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)زمخشرىپس از بیان نکات آیه مباهله در پایان بحث مىنویسد: سرگذشتمباهله و مفاد این آیه بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء استو سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام مىباشد.
داستان مباهله بزرگترین سند فضیلتبراى اهل پیامبر است زیراالفاظ و مفردات آیه حاکى است که همراهان پیامبر در چه پایهاىاز فضیلت قرار داشتند، زیرا پیامبر در این آیه، علاوه بر این کهحسن و حسین علیهما السلام را فرزندان خود، و فاطمه(س)را یگانهزن منتسب به خاندان خویش مىخواند، از شخص على(ع)به عنوان«انفسنا» تعبیر مىکند و آن شخصیت عظیم جهان انسانى را بهمنزله جان پیامبر مىداند، فضیلتى بالاتر از این که یک شخص ازنظر معنویت و فضیلتبه پایهاى برسد که خداوند بزرگ او را بهمنزله جان و روح پیامبر بخواند.
آیا این آیه گواه برترى امیرمومنان بر تمام مسلمانان جهان نیست؟
از روایاتى که از پیشوایان مذهبى ما وارد شده است، استفاده مىشود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فردمسلمانى در مسائل مذهبى مىتواند با مخالفان خود به مباهلهبرخیزد و شیوه مباهله و دعاى آن در کتابهاى حدیث وارد شده براىاطلاع بیشتر به کتاب «نورالثقلین» مراجعه بفرمائید.
در رساله حضرت استاد علامه طباطبائى(ره)چنین مىخوانیم:
«مباهله یکى از معجزات باقى اسلام است و هر فرد با ایمانى بهپیروى از نخستین پیشواى اسلام، مىتواند در راه اثبات حقیقتى ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهاندرخواست کند که طرف مخالف، را کیفر بدهد و محکوم سازد . التماس دعا